من ۳۲ سالمه و مدت ۸ ساله که به دوست صمیمی ام شدیدا وابسته و عاشقش هستم. طوری که با فوت پدر و مادرم دنیا برایم به آخر نمیرسد ولی اگر او حتی از من جدا شود دیگر نمیخواهم زنده بمانم.حاظرم یک سال دور باشم از او فقط تماس تلفنی فقط صدایش امید زندگی ام است. ن من بدون او توان زندگی دارم و نه او بدون من.
ما قبل از این هشت سال صرفا دوست بسیارصمیمی بودیم اما بعد رفته رفته رابطه ما شاید از شدت علاقه به رابطه جنسی هم اضافه شد. هرچه سعی کردیم این کار را قطع کنیم نشد. تا زمان شروع رابطه با هم هیچ کدام رابطه با دختر نداشتیم.چند سال است که دوستم خودش را به عنوان یک همجنسگرا پذیرفته.اما من با پذیرش این موضوع مشکل دارم. حقیقت اینه که نمیتونم انکار کنم که برخی مردان برایم تحریک کننده و جذاب هستند با اینکه در زندگی من صرفا همین یک نفر بوده اما حس به برخی مردان دارم. اما در مورد زن و دختر احساسات متفاوتی دارم.اصلا نمیدونم. اما میدونم در دوران ۱۷ سالگی و ۱۸ سالگی و حدودا تا ۲۰ سالگی به جنس مخالف علاقه داشتم.ضمنا این را اضافه کنم به لحاظ جنسی اصلا ادم سرد مزاجی نیستم یا از لحاظ هرمونی و.... ضمن اینکه من ظاهرم و تیپ ام و بیانم کاملا مردانه است و هرگز علاقه به حرکات زنانه و... ندارم. پذیرش گی بودن برای خودم هم مشکله. دوستان کمکمکنید. لطفا.